سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  تعداد کل بازدید : 198138

  بازدید امروز : 6

  بازدید دیروز : 10

هیئت حضرت علی اکبر(ع)

 
آن که خصومت را از حد درگذراند گناه ورزید ، و آن که در آن کوتاهى کرد ستم کشید ، و آن که ستیزه جوست نتواند از خدا ترسید . [نهج البلاغه]
 
نویسنده: حسین قیامتیون ::: جمعه 86/2/14::: ساعت 12:36 عصر

حقیقت امید 

شکی نیست که هر موفقیتی، متکی به "امید" است و هر انسانی در حرکت به سوی اهدافش، با قوّتی که امید در قلب او ایجاد کرده، قدم بر می‌دارد. تلازم بین "موفقیت" و "امید" آن چنان عمیق است که هیچ‌گاه این دو را از هم جدا ندیده‌ایم. انسان‌های موفق، همه امیدوار و انسان‌های امیدوار همه موفق بوده‌اند. این قاعده‌ی حتمی نظام آفرینش است و اگر گفته شود مواردی برخلاف این بوده، مسلّم بدانیم که در آن‌جا موفقیت و امید و یا یکی از آن دو، حقیقی نبوده‌اند. والاّ موفقیت حقیقی، به پشتوانه‌ی امید تحصیل می‌شود و امید حقیقی، منجر به موفقیت قطعی خواهد شد. امیدواری، خیال پردازی نیست، بلکه واقع‌بینی و شناسایی صحیح از قواعد حاکم به نظام آفرینش است. انسان امیدوار مطمئن است، اولاً دنیا با تمام گستردگی و تغییرات آن، در یَد قدرت خداوند است؛  ثانیاً برای وقوع هر حادثه و یا تغییری، لازم است علل و عوامل آن فراهم شود؛ ثالثاً بسیاری از این علل برای ما شناخته شده نیستند و تنها آن‌هایی برای ما معلوم است که یا به تجربه قطعی یافته باشیم و یا این که خداوند که خود خالق نظام آفرینش است، به ما شناسانده باشد.

                                       
ادامه مطلب...

 
نویسنده: حسین قیامتیون ::: شنبه 86/2/8::: ساعت 12:12 صبح

اتّحاد ملی، رمز بقاء و عزت                    

وحدت و همگرایی، از جمله ویژگی‌های طبیعی گروه و جامعه، محسوب می‌شود. در داخل هر گروه و یا جامعه‌ای با وجود تفاوت‌ها و تمایزاتی که مابین افراد آن وجود دارد، مجموعه‌ای از مشترکات نیز وجود دارد که موجب نزدیکی آن‌ها به هم و یکی شدن آن‌ها می‌شود. در عین این که هر کس، حد و مرزی متفاوت از حد و مرز دیگری دارد، همه در یک مرز با یکدیگر شریک هستند و در عین این که هر کس از حدود خود دفاع می‌کند و جلوی تعدّی دیگران را به آن می‌گیرد، همه خود را در حفاظت از «مرز مشترک» مسؤول می‌بینند. عمده آسیب‌هایی که به مشترکات هر جامعه‌ای وارد می‌شود، ناشی از توجه افراطی به حدود شخصی و مقدّم داشتن منافع اختصاصی بر منافع عمومی است. آن‌هایی که حفظ و تأمین منافع شخصی را وجه همت خود قرار داده‌اند، از این نکته غافلند که با بی‌توجهی به مرزهای مشترک و منافع جمع، حدود و منافع خصوصی آن‌ها در معرض تهدید قرار خواهد گرفت. این افراد که به تأمین سود خود می‌اندیشند، باید بدانند که فقط در چهارچوب مصالح و منافع مشترک اعضای جامعه یا گروهی که در آن قرار دارند، می‌توانند به هدف خود برسند.      ادامه مطلب...

 
نویسنده: حسین قیامتیون ::: جمعه 86/1/31::: ساعت 2:24 عصر

یک قبیله پرواز

یک فرشته بفرستید ، ماه رفته  روی مین ، این چه اوضاعی است،این همه رعد ، پس کجاست یاسین....
خرچنگ ها حمله کرده اند ، دیگر ابابیلی نمانده ، کبوتر ها همه پرکشیدند،اینجا نفس ها جیره بندی شده است .
یک نفر بیاید ، خورشید زخم خورده است ،زیر بغل هایش را بگیرید ، نای دیدن ندارد .یک نفرکجاست تا زخم های پیشانی زمین را ببندد....
                                                                                      

آه! چه محشری است ، مهتاب در غربت آفتاب ، ستاره می بارد ، چرا کسی اشک ها را جمع نمی کند .
آسمان چه پاره پاره افتاده است ، انگار دیگر امیدی به آن نیست . رد پای پرستوها هنوز بر صورتش باقیست.....
اینجا یک نفر با صدای فِش فِش بیسیم عشق را می خواند تا تمام رمزرا برایش بگوید ؛ رمز لاله شدن دلها ، رمز تاول زدن لب ها ، رمز حمله ، رمز پرواز .... اما جواب آمد تمام عشق ها را سر بریدند، این پاسخ آخر بود . انگار تمام لحظه ها به اسارت چکمه ها درآمده است . دیگر کسی با صفیر خمپاره ها سر خم نمی کند ، پرواز می کند ...
دیگر کسی با گلوله ها غریبه نیست ، جایشان درون سینه هاست ، این را همه فهمیده اند.
عادتی شده است داغی و سوختن و دم نزدن .....
ابرها سرفه می کنند ، بوی سیب کال چنگ بر گلوی ابرها می کشد فرصتی برای ماسک نیست ....
کاش کسی دست هایش را به چشم ها می گرفت تا دراین میان صدای شکستن نگاه ها نمی رسید ....
باز هم فِش فِش بیسیم دیگر دلی نمانده ،هر کسی  پاره تر ، پرنده تر ، آخرین امید با آخرین فرشته پر کشیده است .
                                                  
را ه باز شد ، اما یادتان باشد وقت راه رفتن، زیر پایتان پر از شقایق است .
را ه باز شد ، اما به قیمت غربت سپیده و غروب ، به قیمت اسیری کبوترا ....
و بعد بوی شرم بود که بر تن تمامی ماندگان نشست ، لب ها هوای بوسه کرده بودند ، بوسه ای به رسم شفاعت.
حال فرصت گریستن است ، فرصت نوشتن و گفتن از قبیله ای که با تمام عاشقی پرکشید ، قبیله ای به رنگ باران .
حیف، ازآن قبیله یک نفر به رسم یادگار نمانده است ....


 
نویسنده: حسین قیامتیون ::: پنج شنبه 86/1/23::: ساعت 5:59 عصر

 بهار، فصل تربیت
     طبیعت برای انسان، الهامات فراوانی دارد. دقت در آن و تأمل در ویژگی‌های گوناگونش موجب می‌شود که به هر چه معنادار بودن آن ایمان آوریم و سطحی و کوته‌بینانه با تحولات آن برخورد نکنیم. بهار در طبیعت، پیام آور حرکت و تولید است. خمودی و خشکی زمستان، به سبزی و طراوت می‌گراید. گرمای خورشید، بیشتر به زمین می‌رسد و تا عمق گیاهان، نفوذ می‌کند و یخِ وجودِ آن‌ها را آب می‌کند و انجماد و سختی را به انعطاف و نرمی تبدیل می‌کند. تا آن که بر روی درختان، شکوفه روید و کم کم شکوفه به میوه تغییر وضعیت دهد.
                                                                
ادامه مطلب...

 
نویسنده: حسین قیامتیون ::: دوشنبه 85/12/28::: ساعت 2:37 عصر

جوانمردی در چیست؟
در کتاب اسرار التوحید آمده:
«شیخ ما (ابوسعید ابوالخیر) روزی در حمام بود و درویشی (دلاک) شیخ را خدمت می‌کرد و دست بر پشت شیخ می‌مالید و شوخ(چرک) بر بازوی او جمع می‌کرد، چنان که رسم قایمان (دلاکان) باشد تا آن کس ببیند که او کاری کرده است. پس در میان این خدمت از شیخ سئوال کرد که: ای شیخ، جوانمردی چیست؟ شیخ ما حالی(در همان حال) گفت: شوخ مرد به روی مرد نیاوری.»
شوخ یا همان چرک، کثیفی‌های بدن انسان است. کثیفی بدن، خوشایند هیچ کس نیست و هرچه زودتر تن را از سنگینی آن سبک کنیم، بهتر است. حتی تحمل کمش هم سخت است. با این توصیف چرک و کثیفی نه تنها مایه‌ی افتخار نیست، که موجب شرم و ننگ است. بهترین کار این است که بدون سر و صدا و نه آشکارا، بدن را از وجود آن پاک کرد.کلام حکیمانه‌ی شیخ قاعده‌ای کلّی به دست می‌دهد، که آن چه مایه‌ی شرم دیگران است را به رخ آن‌ها نکشیم که اگر این کنیم، شخصیت آن‌ها فرو می‌ریزد، خوار و حقیر می‌شوند. انسان‌ها خود از زشتی‌های خود شرمناک هستند، چه رسد که بخواهیم آن را به رخ آن‌ها بکشیم. بدتر از همه این که پا را نیز از این فراتر بگذاریم و به نقل آن برای دیگران بپردازیم.
                                                                             ادامه مطلب...

 
<      1   2   3   4   5      >
 
 
 

امکانات

 

مدیر وبلاگ

 

ارتباط با ما

 

خبرنامه