سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  تعداد کل بازدید : 198098

  بازدید امروز : 0

  بازدید دیروز : 7

هیئت حضرت علی اکبر(ع)

 
کسی که تکبّر می ورزد، چیزی فرا نمی گیرد . [امام علی علیه السلام]
 
نویسنده: حسین قیامتیون ::: شنبه 85/12/5::: ساعت 6:46 عصر

مطالب هفتگی

این مقالات بصورت هفتگی ومتناسب با مناسبت های هفته نوشته شده ویک تیم ازاعضای
هیئت با مشارکت وهمیاری یکدیگرهر هفته این مقالات را تهیه و ویرایش می کنندبطوریکه
پنجشنبه های هر هفته تکثیر شده و در هیئت پخش می شود.
لزا این مطالب را در وبلاگ هیئت نیز قرار دادیم تا خوانندگان عزیزازآن بهره مند شوند.
قطعاً نظرات شما در رابطه با وبلاگ وبخصوص مطالب آن ما را درهرچه بهترشدن این وبلاگ
کمک خواهد کرد.

                                  منتظر نظرات سازنده شما هستیم


 
نویسنده: حسین قیامتیون ::: دوشنبه 85/11/30::: ساعت 10:40 عصر
                           
          سعدی در گلستان خود آورده:

پادشاهی با غلامی عجمی (غیر عرب) در کشتی نشست و غلام هرگز دریا ندیده بود و محنت کشتی (رنج سفر با کشتی) نیازموده، گریه و زاری در نهاد و لرزه بر اندامش افتاد. چندان که ملاطفت کردند، آرام نمی‌گرفت و ملک را عیش از او منغّص (تیره و مکدر) شد. چاره ندانستند. حکیمی در آن کشتی بود مَلِک را گفت: «اگر فرمایی من او را خاموش کنم» گفت: «غایت (نهایت) لطف باشد». بفرمود تا غلام را به دریا انداختند. باری چند غوطه خورد. مویش گرفتند و سوی کشتی آوردند. دست در خطام (ریسمان) کشتی زد. چون برآمد به گوشه‌ای بنشست و آرام یافت. مَلِک را پسندیده آمد گفت: «در این چه حکمت بود؟» گفت: «اول محنت غرقه شدن نچشیده بود و قدر سلامت کشتی نمی‌دانست. همچنین قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید.» (1)

*************************************

این، حکایت حال خیلی از مردم است، قدر شرایطی که در آن هستند را نمی‌دانند، چون به شرایطی سخت‌تر گرفتار نشده‌اند. قدر سلامتی را نمی‌دانیم چون بیمار نشده‌ایم. قدر امنیت را نمی‌دانیم چون دچار ناامنی نشده‌ایم، قدر صفا و محبت خانوادگی را نمی‌دانیم چون در خانواده‌ای از هم پاشیده نبوده‌ایم، قدر همین حد از امکانات اقتصادی خود را نمی‌دانیم چون دچار فقر نشده‌ایم. قدر دوستان باوفا و علاقمند به خود را نمی‌دانیم چون گذرمان به آدم‌های نااهل و خیانت‌پیشه نیفتاده است. قدر ارتباط خود با خدا، نمازی که می‌خوانیم و دعایی که می‌کنیم را نمی‌دانیم. چون تا به حال از آن محروم نبوده‌ایم. قدر هم‍صحبتان دانا و خردمند را نمی‌دانیم چون تا به حال با آدم‌های جاهل و احمق سر و کار نداشته‌ایم. قدر مدرسه و دانشگاه را نمی‌دانیم چون ذلت و خواری بی‌سوادی و کم‌سوادی را ندیده‌ایم. قدر عزت و اعتبار اجتماعی خود را نمی‌دانیم چون هیچ‌گاه بی‌آبرو و بی‌اعتبار نشده‌ایم. قدر مسؤول خداترس و خیرخواه را نمی‌دانیم چون دچار مسؤول خودمحور و بد طینت نشده‌ایم. قدر محیط سالم و عفیف را نمی‌دانیم چون عواقب سوء فساد اخلاق و بی‌عفتی را نچشیده‌ایم. قدر آب را نمی‌دانیم چون خشکسالی و مردن تدریجی جانداران را ندیده‌ایم. قدر وفور نعمت‌های مختلف را نمی‌دانیم چون به قحطی مبتلا نشده‌ایم و قدر ... را نمی‌دانیم چون ... .

بلی، ناسپاسی نسبت به داشته‌ها، همواره از اشکالات اخلاقی انسان بوده و کمتر هستند کسانی که امکانات  و نعمت‌هایی که از آن برخوردارند را با چشم تقدیر و سپاس ببینند، با زبان از کسی که آن امکانات و نعم را برای آن‌ها فراهم کرده، تشکر کنند و در عمل، از آن بهره‌ی تمام ببرند و نگذارند که چیزی از آن تلف گردد و یا به اسراف هدر رود. به خاطر فراگیری همین ویژگی بد اخلاقی بوده که قرآن در آیات مختلف، اکثر مردم را ناسپاس و کمتر آن‌ها را شکرگزار معرفی می‌کند: ... اکثر الناس لا یشکرون (سوره غافر، آیه 61) ... قلیل من عبادی الشکور (سوره سبا، آیه 13)

از جمله ناسپاسی‌ها این است که افسوس زندگی و امکانات دیگران را بخوریم و مرتب بگوییم خوش به حال فلانی که ماهی چقدر درآمد دارد! خوش به حال فلانی که فرزندانش هر کدام به جایی رسیدند! خوش به حال فلانی که همسرش چنین است و چنان است! خوش به حال فلانی، عجب ماشینی دارد! خوش به حال فلانی، چه فامیلی دارد، همه هوای هم را دارند! و ... . البته حقیقت این است که چنین آدم‌هایی بگویند خوش به حال فلانی که ما مرغش را غاز می‌بینیم و بد به حال ما که غاز خود را مرغ می‌بینیم.

نکته مهمی که لازم است از خدا بخواهیم همیشه به آن توجه داشته باشیم این است که در نظر ما، هیچ چیز بر رضایت خداوند ترجیح نداشته باشد و نافرمانی او را به فرمان‌بری از او مقدم نداریم. گاه ممکن است بخاطر رعایت این مسأله به لحاظ مادی و ملاحظات دنیوی در شرایط سختی قرار گیریم، در این حالت، باید یقین بدانیم اگر رضایت خدا را کنار بگذاریم و برای رسیدن به شرایط مادی بهتر، دست به کارهای خلاف بزنیم، به مراتب در شرایط سخت‌تر از شرایط گذشته قرار خواهیم گرفت. از امام صادق(ع) در مورد این صحبت ابوذر که گفته بود: «مردم سه چیز را ناپسند          می‌شمارند در حالی که من آن‌ها را دوست دارم: مرگ، فقر و بلاء» سئوال شد. حضرت فرمودند: واقع قضیه این طور نیست که شما می‌بینید! منظور او این است که مرگ در اطاعت خداوند، نزد من دوست داشتنی‌تر از زندگی در نافرمانی خداوند است. و به همین شکل، فقر نسبت به ثروت، و بلاء نسبت به صحت و عافیت.»(2)

نکته دیگر این‌که گاه بنا به فرموده‌ی قرآن کریم، در آیه‌ی 21 سوره سجده، رنج و عذابی که در دنیا به انسان می‌رسد، در حقیقت عذاب خداوند و نتیجه‌ی اعمال زشت انسان است. تشخیص این‌که آیا سختی و گرفتاری‌هایی که فرد دچارش شده، از نوع عذاب است و یا غیر آن نیز ساده است. کافی است فرد مورد نظر، نگاهی به رفتار خود داشته باشد. اگر انسانی بدکار و اهل گناه و نافرمانی بود، مطمئن باشد رنج و سختی‌یی که به او رسیده، عذاب الهی است و به تصریح خداوند در آیه‌ی فوق، چنین عذابی اولاً خفیف‌تر و کوچک‌تر از عذاب آخرت است؛ ثانیاً در حقیقت آخرین هشدارهای الهی محسوب می‌شود تا شاید انسان به خود آید و از مسیر غلط و انحرافی، به مسیر صحیح بازگردد. به عبارت دیگر، شرایط سختی که او با آن مواجه شده، لطفی است از جانب خداوند برای بازداشتن فرد از گرفتار شدن به شرایط سخت‌تر در زندگی پس از مرگ که در واقع حیات ابدی او محسوب می‌شود. در این آیه آمده است "هر آینه عذابی که مرتبه‌ی آن نازل‌تر از عذاب اکبر است را به آن‌ها (در دنیا) می‌چشانیم، شاید آنها بازگردند." در این مواقع، عمده مشکل این است که نوعاً، فرد فقط درگیر این مسأله می‌شود که چگونه بر گرفتاری پیش آمده غلبه پیدا کند و کمتر متوجه این نکته است که علت رنج و مصیبت او، گناه و سرپیچی‌اش بوده و مادام که وضع او از این جهت تغییری نکند، همواره در معرض تهدید عذاب خداوند خواهد بود. به عنوان مثال، این امکان وجود دارد که فردی به خاطر ظلم در حق دیگران و غصب اموال آن‌ها و تصرف نابحق در آن، از جانب خداوند دچار بیماری سختی شود. در این شرایط، درمان حقیقی او در این است که دست از ظلم بردارد و مال مردم را به آن‌ها برگرداند و اگر فقط به دنبال معالجه پزشکی برود، حتی اگر خوب هم شود، معلوم نیست که باری دیگر و از طریقی دیگر به رنج و عذاب نیفتد. البته ای کاش که چنین باشد و خداوند باز هم او را مورد لطف خود قرار دهد و کاری کند که به خود آید، نه این که رحمت خود را از او قطع کند و کارش را به عذاب در آخرت واگذارد.

به این ترتیب، انسان عاقل می‌بایست به منظور پیش‌گیری از واقع شدن در شرایط سخت‌تر، مواجهه با هر سختی و هر چیز که او را به زحمت و رنج می‌اندازد را فرصتی بداند برای مرور در رفتارهای خود و اصلاح کارهای غلط. امید است با پاک شدن او، سختی‌های احتمالی آینده، صرفاً موجب رشد و تعالی او شود که خداوند همه آفرینش را در جهت نجات انسان و سعادت او قرار داده است.

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1.                                 کتاب هشت بهشت، گزیده‌ی گلستان سعدی به کوشش دکتر حسن ذوالفقاری، ص 94

2.                                 بحارالانوار، ج 81، ص 173


 
نویسنده: حسین قیامتیون ::: دوشنبه 85/11/30::: ساعت 12:52 صبح

                                                                       بسمه تعالی

انقلاب اسلامی، حقیقتی ماندگار

امسال، تلاقی ایام دهه‌ی فجر انقلاب اسلامی با ماه محرم و بزرگداشت این ایام در سالی که به نام پیامبراعظم(ص) مزّین شده است، شرایط ویژه‌ای را برای آغاز بیست و هشتمین سال از عمر پر برکت انقلاب اسلامی رقم زده است. در بین بهره‌گیری‌های مختلفی که از تلاقی مناسبت‌های مذکور می‌توان داشت، به نظر می‌رسد، توجه دوباره به روح و فلسفه‌ی انقلاب اسلامی، بیش از سایر امور ترجیح داشته باشد. رسالت نبی مکرم اسلام(ص) و التزام قلبی و عملی به آن و ضرورت پاسداری از دین خدا، ولو به قیمت از دست دادن جان و تحمل آسیب‌های فراوان در راه آن، موجب شد تا قیام خونین و حیات‌بخش حضرت سیدالشهداء(ع) شکل گیرد و در پی آن، بعد از قریب به چهارده قرن، انقلاب اسلامی در چارچوب‌ همان رسالت نبوی و قیام حسینی و با تکیه بر همان شعارها و آرمان‌ها شکل گیرد.

در این سه رویداد مهم که در طول یکدیگر قرار دارند، یادآوری برخی از ویژگی‌ها و اصول رسالت نبوی(ص) ما را در مراقبت بیشتر نسبت به فلسفه‌ی شکل‌گیری انقلاب اسلامی و فاصله نگرفتن از آن کمک می‌کند. شاید از جمله اصلی‌ترین مطالبی که در این رابطه می‌توان به آن اشاره داشت، این مطلب باشد که حقیقت رسالت و پیام نبوی، چیزی جز"ذکر" نبود. قرآن به عنوان متن پیام آن حضرت(ص)، خود را به این صورت معرفی می‌کند: «و ما هو بقولِ شیطانٍ رجیمٍ فأینََ تَذْهَبونَ إن هُوَ إلَّا ذکرٌ لِلْعالمینَ لمن شاءَ مِنکُم أنْ یستَقیم ـ و این کلام، سخن شیطان رانده شده نیست. پس به کجا می‌روید؟ این(قرآن) فقط تذکری است برای همه‌ی اهل عالم، برای هر یک از شما که بخواهد مستقیم و به دور از کژی و انحراف باشد»(1). بنابر این آیات، محتوای قرآن، از مصدری است که برخلاف شیطان رانده شده، نظر به هدایت انسان‌ها و خیرخواهی برای آن‌ها دارد و نگران از این است که انسان به راه انحراف رود و برای همین، از مخاطبین خود سؤال می‌کند که به کجا می‌روید؟ انقلاب اسلامی نیز با الهام‌گیری از قرآن، دغدغه‌ای جز ارائه‌ی مسیری روشن و صحیح ندارد و انگیزه‌های شیطانی که کمر به گمراهی انسان بسته‌اند را نفی می‌کند. انقلاب اسلامی واکنشی است در قبال انحراف جامعه و نظام حکومتی. انقلاب اسلامی همان سؤال دلسوزانه و خیرخواهانه‌ را از مخاطبین خود مطرح می‌کند که به کجا می‌روید؟ انقلاب اسلامی، داعیه‌ای جز ارائه‌ی مسیر کمال در تمامی شؤون زندگی بشر ندارد و با هر طرح و الگویی که با سعادت انسان، در دنیا و آخرت، مغایرت نداشته باشد، سازگاری دارد.

آن‌چه موجب شده انقلاب اسلامی در تمامی اقشار و گروه‌های مختلف اجتماعی، بدون آن که در داخل مرزهای جغرافیایی محدود شود، هوادار داشته باشد، چیزی جز همان جنبه‌ی تذکری آن نیست. انطباق آرمان‌ها، ارزش‌ها، اصول و باید و نبایدهای انقلاب اسلامی با قرآن کریم موجب شده بدون آن‌که فعالیت ویژه‌ای در جهت صدور انقلاب انجام شود، عملاً پیام انقلاب، جهانی شود و هر انسان طالب کمالی، به راحتی، پیام آن را درک و با آن ارتباط برقرار کند. هم‌چنان که در آیات سوره‌ی تکویر آمد، هر کسی که بخواهد از کژی و انحراف فاصله بگیرد و در مسیر مستقیم قرار گیرد، به استقبال قرآن می‌رود و رسالت نبوی را با آغوش باز می‌پذیرد. انقلاب اسلامی نیز حقیقتی از همین دست است. هواداران، آن کسانی هستند که کژی را در هیچ کدام از شئوون فردی و اجتماعی بر نمی‌تابند. آن‌ها اقتصاد سالم و عدالت محور، سیاستی حکیمانه، عزّت‌مدار و مصلحت‌سنج و فرهنگی تعالی بخش و ابتذال گریز را جویا هستند. به این ترتیب، انقلاب اسلامی حقیقتی ماندگار خواهد بود و مادام که هوادارانی با ویژگی‌های مذکور داشته باشد، زمینه‌ی بهره‌گیری از آن فراهم خواهد بود والاّ این امکان وجود دارد که حتی در ایران اسلامی نیز روزی بیاید که انقلاب اسلامی در غربت باشد و برعکس؛ در جای دیگر با هوادارانی از جنس خودش که انحراف و کژی را بر نمی‌تابند در اوج عزت و شکوه باشد. پس اگر در مسیر تحولات و دستیابی به انواع پیشرفت‌ها و گشودن عرصه‌های نوین، همواره خواهان مسیر صحیح و صراط مستقیم باشیم، از انقلاب اسلامی بهره خواهیم برد و در سایه‌ی وجودش آرام خواهیم گرفت و جامعه‌ی خود را به سوی سعادت ابدی رهنمون خواهیم شد.

 ----------------------------

1.آیات 25 تا 28 سوره‌ی تکویر


 
نویسنده: حسین قیامتیون ::: دوشنبه 85/11/30::: ساعت 12:50 صبح

            
زینب(س)، اسوه‌ی صبر و مقاوت                                           

 

زندگی انسان در دنیا، آمیخته با مشکلات عجیبی است که اگر در مقابل آن بایستد و شکیبایی و مقاومت به خرج دهد، به یقین پیروز خواهد شد و اگر ناشکیبایی کند و در برابر حوادث، زانو زند، هیچ‌گاه به مقصد نخواهد رسید. منظور از«صبر» همان استقامت در برابر مشکلات و حوادث گوناگون است که نقطه‌ی مقابل آن، همان «جزع» ، بی تابی، از دست دادن مقاومت و تسلیم شدن در برابر مشکلات است.

علمای علم اخلاق، صبر را به سه دسته تقسیم می‌کنند:

1-  صبر بر اطاعت، یعنی شکیبایی در برابر مشکلاتی که در راه اطاعت از خداوند وجود دارد.

2-  صبر بر معصیت، یعنی ایستادگی در برابر انگیزه‌های نیرومند و محرّک گناه.

3-  صبر بر مصیبت، یعنی پایداری در برابر حوادث تلخ و ناگوار و عدم برخورد انفعالی و ترک جزع و فزع.

 «صبر» از مهمترین ارکان ایمان است، امیر مؤمنان علی(ع) موقعیت صبر را در برابر ایمان، همانند موقعیت سر نسبت به بدن می‌دانند. در قرآن مجید نیز کمتر موضوعی را مانند صبر، مورد تأکید قرار داده است. در حدود هفتاد آیه، از صبر سخن به میان آمده که بیش از ده مورد آن به شخص پیغمبر اسلام (ص) اختصاص دارد. قرآن برای صابران، اجر فراوانی قائل شده و کلید ورود به بهشت، صبر و استقامت شمرده شده است، آن‌جا که می‌گوید:« فرشتگان بر در بهشت به استقبال می‌آیند و به آن‌ها می‌گویند: سلام بر شما به خاطر صبر و استقامتتان، چه نیکو است آن سرای جاویدان». 

در میان پیامبران الهی که هر یک ویژگی‌های خاصی از فضایل اخلاقی را (به صورت درخشانتر) دارا بودند، حضرت ایوب(ع) به عنوان پیامبر صبور، شناخته می‌شود. او الگوی «صبر» و مقاومت در برابر مشکلات بود، به همین دلیل در حالات او آمده است که حضرت ایوب(ع) به عنوان یک آزمون بزرگ، گرفتار مصائب عظیمی شد تا درجه شکرگزاری او آشکار گردد و به مقام قرب پروردگار، نزدیک‌تر شود. او که اموال، زراعت و گوسفندان فراوان و فرزندان برومند و لایق و متعدد داشت، در یک آزمون بزرگ، همه چیز، حتی فرزندان خویش را از دست داد و خود نیز به بیماری شدید مبتلا شد. آن حضرت چنان بیمار گشت که از شدت درد به خود می‌پیچید و بدین‌سان اسیر و در بند بستر بیماری و درد گردید، ولی هیچ یک از این امور، از شکر او نسبت به درگاه خداوند نکاست.

همچنین از صبر «حضرت یعقوب» که اسطوره‌ای در صبر و شکیبایی است، سخن به میان آمده است. او به فراق فرزند دلبندش حضرت یوسف(ع) که سخت مورد علاقه‌اش بود گرفتار شد. سالیان دراز با چشمانی اشکبار صبر کرد تا سرانجام دیده‌اش نابینا شد؛ اما هرگز سخنی بر خلاف رضای حق بر زبان نراند و پیوسته شاکر و صابر بود؛ به تعبیر خودش «‌صبر جمیل» داشت.

درباره «‌صبر جمیل» ، مفسران، تعبیرات مختلفی دارند، بعضی گفته‌اند: صبر جمیل، صبری است که نه بی تابی در آن باشد و نه شکایت، نزد مردم. بعضی گفته‌اند: صبر جمیل آن است که برای خدا باشد. پیامبر اکرم(ص) نیز در برابر این سؤال که صبر جمیل چیست؟ فرمودند: «صبری است که شکایتی در آن نباشد».

 جزع و بی تابی

«جزع» نقطه مقابل «صبر» است و آن حالت بی‌قراری و ناشکیبایی در برابر حوادث و مشکلات، به گونه‌ای که انسان در برابر حادثه زانو زند، مأیوس شود، بی تابی کند و یا از تلاش و کوشش برای رسیدن به مقصد چشم بپوشد. جزع یکی از بدترین و نکوهیده‌ترین صفات است که انسان را در دنیا و آخرت به بدبختی می‌کشاند و از رسیدن به مقامات والا باز می‌دارد و ارزش و مقام او را در جامعه کاسته، شربت زندگی را در کامش تلخ، و شهد حیات را شرنگ می‌سازد.

امیر مؤمنان علی(ع) در مذمت جزع می‌فرمایند:« از جزع و ناشکیبایی بپرهیز، زیرا امید انسان را قطع و کوشش و تلاش را ضعیف ساخته و غم و اندوه به بار می‌آورد»(1).

نمونه و اسوه‌ی کامل صبر در واقعه کربلا که الگوی هر مبارز و هر حق طلبی می‌تواند باشد، حضرت زینب(س) است زیرا اگر حضور و نقش فعال و ارزنده‌ی این بانوی بزرگوار نبود، کربلا برای همیشه در میان صفحات تاریخ، محبوس می‌ماند و این پیام رسا به گوش جهانیان نمی‌رسید.

آری! این صبر و استقامت بی نظیر زینب(س) بود که در برابر طاغوت زمان خویش یعنی یزید ایستاد و با وجود شهادت برادران و خاندانش و اسارت فرزندان و زنان اهل بیت(ع)با هیبت وارد مجلس عبیدالله شد و به او سلام نکرد. عبیدالله خواست که دلِ شکسته و مالامال از رنج و اندوه او را به درد آورد گفت: خدا را ستایش می‌کنم که شما را رسوا نمود، آنگاه بانوی کربلا با صلابت و شجاعت و شهامت ادبی خویش، چنین فرمود: «سپاس خدای را که ما را به نبوت محمد(ص) مفتخر نمود و گرامی داشت و از هر پلیدی، پاک و منزه فرمود، ای پسر مرجانه بدان که مفتضح نمی‌شود مگر فاسق؛ و دروغ نمی‌گوید مگر فاجر؛ و آن ما نیستیم، غیر از ما هستند یعنی تویی ای پسر زیاد که مرتکب این همه جنایت فجیع شدی».

آنگاه ابن زیاد گفت: دیدی خدا با شما چه کرد؟

حضرت زینب کبری(س) فرمود: «ما جز خوبی ندیدیم. بر خاندان ما شهادت مقدّر شده است که به سوی جایگاه ابدی خود بروند تا خداوند میان ما و شما حکم نماید و داد ما را از شما بستاند».(2)

 ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ

1) برگرفته از کتاب اخلاق در قرآن، ج2، آیت الله مکارم شیرازی

2) لهوف سیدبن طاووس، ص 90


 
<      1   2   3   4   5      
 
 
 

امکانات

 

مدیر وبلاگ

 

ارتباط با ما

 

خبرنامه