سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  تعداد کل بازدید : 198328

  بازدید امروز : 3

  بازدید دیروز : 38

هیئت حضرت علی اکبر(ع)

 
ای انس! بر شمار دوستان بیفزا، که آنان شفیع یکدیگرند . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 
نویسنده: حسین قیامتیون ::: دوشنبه 85/11/30::: ساعت 10:40 عصر
                           
          سعدی در گلستان خود آورده:

پادشاهی با غلامی عجمی (غیر عرب) در کشتی نشست و غلام هرگز دریا ندیده بود و محنت کشتی (رنج سفر با کشتی) نیازموده، گریه و زاری در نهاد و لرزه بر اندامش افتاد. چندان که ملاطفت کردند، آرام نمی‌گرفت و ملک را عیش از او منغّص (تیره و مکدر) شد. چاره ندانستند. حکیمی در آن کشتی بود مَلِک را گفت: «اگر فرمایی من او را خاموش کنم» گفت: «غایت (نهایت) لطف باشد». بفرمود تا غلام را به دریا انداختند. باری چند غوطه خورد. مویش گرفتند و سوی کشتی آوردند. دست در خطام (ریسمان) کشتی زد. چون برآمد به گوشه‌ای بنشست و آرام یافت. مَلِک را پسندیده آمد گفت: «در این چه حکمت بود؟» گفت: «اول محنت غرقه شدن نچشیده بود و قدر سلامت کشتی نمی‌دانست. همچنین قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید.» (1)

*************************************

این، حکایت حال خیلی از مردم است، قدر شرایطی که در آن هستند را نمی‌دانند، چون به شرایطی سخت‌تر گرفتار نشده‌اند. قدر سلامتی را نمی‌دانیم چون بیمار نشده‌ایم. قدر امنیت را نمی‌دانیم چون دچار ناامنی نشده‌ایم، قدر صفا و محبت خانوادگی را نمی‌دانیم چون در خانواده‌ای از هم پاشیده نبوده‌ایم، قدر همین حد از امکانات اقتصادی خود را نمی‌دانیم چون دچار فقر نشده‌ایم. قدر دوستان باوفا و علاقمند به خود را نمی‌دانیم چون گذرمان به آدم‌های نااهل و خیانت‌پیشه نیفتاده است. قدر ارتباط خود با خدا، نمازی که می‌خوانیم و دعایی که می‌کنیم را نمی‌دانیم. چون تا به حال از آن محروم نبوده‌ایم. قدر هم‍صحبتان دانا و خردمند را نمی‌دانیم چون تا به حال با آدم‌های جاهل و احمق سر و کار نداشته‌ایم. قدر مدرسه و دانشگاه را نمی‌دانیم چون ذلت و خواری بی‌سوادی و کم‌سوادی را ندیده‌ایم. قدر عزت و اعتبار اجتماعی خود را نمی‌دانیم چون هیچ‌گاه بی‌آبرو و بی‌اعتبار نشده‌ایم. قدر مسؤول خداترس و خیرخواه را نمی‌دانیم چون دچار مسؤول خودمحور و بد طینت نشده‌ایم. قدر محیط سالم و عفیف را نمی‌دانیم چون عواقب سوء فساد اخلاق و بی‌عفتی را نچشیده‌ایم. قدر آب را نمی‌دانیم چون خشکسالی و مردن تدریجی جانداران را ندیده‌ایم. قدر وفور نعمت‌های مختلف را نمی‌دانیم چون به قحطی مبتلا نشده‌ایم و قدر ... را نمی‌دانیم چون ... .

بلی، ناسپاسی نسبت به داشته‌ها، همواره از اشکالات اخلاقی انسان بوده و کمتر هستند کسانی که امکانات  و نعمت‌هایی که از آن برخوردارند را با چشم تقدیر و سپاس ببینند، با زبان از کسی که آن امکانات و نعم را برای آن‌ها فراهم کرده، تشکر کنند و در عمل، از آن بهره‌ی تمام ببرند و نگذارند که چیزی از آن تلف گردد و یا به اسراف هدر رود. به خاطر فراگیری همین ویژگی بد اخلاقی بوده که قرآن در آیات مختلف، اکثر مردم را ناسپاس و کمتر آن‌ها را شکرگزار معرفی می‌کند: ... اکثر الناس لا یشکرون (سوره غافر، آیه 61) ... قلیل من عبادی الشکور (سوره سبا، آیه 13)

از جمله ناسپاسی‌ها این است که افسوس زندگی و امکانات دیگران را بخوریم و مرتب بگوییم خوش به حال فلانی که ماهی چقدر درآمد دارد! خوش به حال فلانی که فرزندانش هر کدام به جایی رسیدند! خوش به حال فلانی که همسرش چنین است و چنان است! خوش به حال فلانی، عجب ماشینی دارد! خوش به حال فلانی، چه فامیلی دارد، همه هوای هم را دارند! و ... . البته حقیقت این است که چنین آدم‌هایی بگویند خوش به حال فلانی که ما مرغش را غاز می‌بینیم و بد به حال ما که غاز خود را مرغ می‌بینیم.

نکته مهمی که لازم است از خدا بخواهیم همیشه به آن توجه داشته باشیم این است که در نظر ما، هیچ چیز بر رضایت خداوند ترجیح نداشته باشد و نافرمانی او را به فرمان‌بری از او مقدم نداریم. گاه ممکن است بخاطر رعایت این مسأله به لحاظ مادی و ملاحظات دنیوی در شرایط سختی قرار گیریم، در این حالت، باید یقین بدانیم اگر رضایت خدا را کنار بگذاریم و برای رسیدن به شرایط مادی بهتر، دست به کارهای خلاف بزنیم، به مراتب در شرایط سخت‌تر از شرایط گذشته قرار خواهیم گرفت. از امام صادق(ع) در مورد این صحبت ابوذر که گفته بود: «مردم سه چیز را ناپسند          می‌شمارند در حالی که من آن‌ها را دوست دارم: مرگ، فقر و بلاء» سئوال شد. حضرت فرمودند: واقع قضیه این طور نیست که شما می‌بینید! منظور او این است که مرگ در اطاعت خداوند، نزد من دوست داشتنی‌تر از زندگی در نافرمانی خداوند است. و به همین شکل، فقر نسبت به ثروت، و بلاء نسبت به صحت و عافیت.»(2)

نکته دیگر این‌که گاه بنا به فرموده‌ی قرآن کریم، در آیه‌ی 21 سوره سجده، رنج و عذابی که در دنیا به انسان می‌رسد، در حقیقت عذاب خداوند و نتیجه‌ی اعمال زشت انسان است. تشخیص این‌که آیا سختی و گرفتاری‌هایی که فرد دچارش شده، از نوع عذاب است و یا غیر آن نیز ساده است. کافی است فرد مورد نظر، نگاهی به رفتار خود داشته باشد. اگر انسانی بدکار و اهل گناه و نافرمانی بود، مطمئن باشد رنج و سختی‌یی که به او رسیده، عذاب الهی است و به تصریح خداوند در آیه‌ی فوق، چنین عذابی اولاً خفیف‌تر و کوچک‌تر از عذاب آخرت است؛ ثانیاً در حقیقت آخرین هشدارهای الهی محسوب می‌شود تا شاید انسان به خود آید و از مسیر غلط و انحرافی، به مسیر صحیح بازگردد. به عبارت دیگر، شرایط سختی که او با آن مواجه شده، لطفی است از جانب خداوند برای بازداشتن فرد از گرفتار شدن به شرایط سخت‌تر در زندگی پس از مرگ که در واقع حیات ابدی او محسوب می‌شود. در این آیه آمده است "هر آینه عذابی که مرتبه‌ی آن نازل‌تر از عذاب اکبر است را به آن‌ها (در دنیا) می‌چشانیم، شاید آنها بازگردند." در این مواقع، عمده مشکل این است که نوعاً، فرد فقط درگیر این مسأله می‌شود که چگونه بر گرفتاری پیش آمده غلبه پیدا کند و کمتر متوجه این نکته است که علت رنج و مصیبت او، گناه و سرپیچی‌اش بوده و مادام که وضع او از این جهت تغییری نکند، همواره در معرض تهدید عذاب خداوند خواهد بود. به عنوان مثال، این امکان وجود دارد که فردی به خاطر ظلم در حق دیگران و غصب اموال آن‌ها و تصرف نابحق در آن، از جانب خداوند دچار بیماری سختی شود. در این شرایط، درمان حقیقی او در این است که دست از ظلم بردارد و مال مردم را به آن‌ها برگرداند و اگر فقط به دنبال معالجه پزشکی برود، حتی اگر خوب هم شود، معلوم نیست که باری دیگر و از طریقی دیگر به رنج و عذاب نیفتد. البته ای کاش که چنین باشد و خداوند باز هم او را مورد لطف خود قرار دهد و کاری کند که به خود آید، نه این که رحمت خود را از او قطع کند و کارش را به عذاب در آخرت واگذارد.

به این ترتیب، انسان عاقل می‌بایست به منظور پیش‌گیری از واقع شدن در شرایط سخت‌تر، مواجهه با هر سختی و هر چیز که او را به زحمت و رنج می‌اندازد را فرصتی بداند برای مرور در رفتارهای خود و اصلاح کارهای غلط. امید است با پاک شدن او، سختی‌های احتمالی آینده، صرفاً موجب رشد و تعالی او شود که خداوند همه آفرینش را در جهت نجات انسان و سعادت او قرار داده است.

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1.                                 کتاب هشت بهشت، گزیده‌ی گلستان سعدی به کوشش دکتر حسن ذوالفقاری، ص 94

2.                                 بحارالانوار، ج 81، ص 173


 
 
 
 

امکانات

 

مدیر وبلاگ

 

ارتباط با ما

 

خبرنامه