بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 6
بسمه تعالی
انقلاب اسلامی، حقیقتی ماندگار
امسال، تلاقی ایام دههی فجر انقلاب اسلامی با ماه محرم و بزرگداشت این ایام در سالی که به نام پیامبراعظم(ص) مزّین شده است، شرایط ویژهای را برای آغاز بیست و هشتمین سال از عمر پر برکت انقلاب اسلامی رقم زده است. در بین بهرهگیریهای مختلفی که از تلاقی مناسبتهای مذکور میتوان داشت، به نظر میرسد، توجه دوباره به روح و فلسفهی انقلاب اسلامی، بیش از سایر امور ترجیح داشته باشد. رسالت نبی مکرم اسلام(ص) و التزام قلبی و عملی به آن و ضرورت پاسداری از دین خدا، ولو به قیمت از دست دادن جان و تحمل آسیبهای فراوان در راه آن، موجب شد تا قیام خونین و حیاتبخش حضرت سیدالشهداء(ع) شکل گیرد و در پی آن، بعد از قریب به چهارده قرن، انقلاب اسلامی در چارچوب همان رسالت نبوی و قیام حسینی و با تکیه بر همان شعارها و آرمانها شکل گیرد.
در این سه رویداد مهم که در طول یکدیگر قرار دارند، یادآوری برخی از ویژگیها و اصول رسالت نبوی(ص) ما را در مراقبت بیشتر نسبت به فلسفهی شکلگیری انقلاب اسلامی و فاصله نگرفتن از آن کمک میکند. شاید از جمله اصلیترین مطالبی که در این رابطه میتوان به آن اشاره داشت، این مطلب باشد که حقیقت رسالت و پیام نبوی، چیزی جز"ذکر" نبود. قرآن به عنوان متن پیام آن حضرت(ص)، خود را به این صورت معرفی میکند: «و ما هو بقولِ شیطانٍ رجیمٍ فأینََ تَذْهَبونَ إن هُوَ إلَّا ذکرٌ لِلْعالمینَ لمن شاءَ مِنکُم أنْ یستَقیم ـ و این کلام، سخن شیطان رانده شده نیست. پس به کجا میروید؟ این(قرآن) فقط تذکری است برای همهی اهل عالم، برای هر یک از شما که بخواهد مستقیم و به دور از کژی و انحراف باشد»(1). بنابر این آیات، محتوای قرآن، از مصدری است که برخلاف شیطان رانده شده، نظر به هدایت انسانها و خیرخواهی برای آنها دارد و نگران از این است که انسان به راه انحراف رود و برای همین، از مخاطبین خود سؤال میکند که به کجا میروید؟ انقلاب اسلامی نیز با الهامگیری از قرآن، دغدغهای جز ارائهی مسیری روشن و صحیح ندارد و انگیزههای شیطانی که کمر به گمراهی انسان بستهاند را نفی میکند. انقلاب اسلامی واکنشی است در قبال انحراف جامعه و نظام حکومتی. انقلاب اسلامی همان سؤال دلسوزانه و خیرخواهانه را از مخاطبین خود مطرح میکند که به کجا میروید؟ انقلاب اسلامی، داعیهای جز ارائهی مسیر کمال در تمامی شؤون زندگی بشر ندارد و با هر طرح و الگویی که با سعادت انسان، در دنیا و آخرت، مغایرت نداشته باشد، سازگاری دارد.
آنچه موجب شده انقلاب اسلامی در تمامی اقشار و گروههای مختلف اجتماعی، بدون آن که در داخل مرزهای جغرافیایی محدود شود، هوادار داشته باشد، چیزی جز همان جنبهی تذکری آن نیست. انطباق آرمانها، ارزشها، اصول و باید و نبایدهای انقلاب اسلامی با قرآن کریم موجب شده بدون آنکه فعالیت ویژهای در جهت صدور انقلاب انجام شود، عملاً پیام انقلاب، جهانی شود و هر انسان طالب کمالی، به راحتی، پیام آن را درک و با آن ارتباط برقرار کند. همچنان که در آیات سورهی تکویر آمد، هر کسی که بخواهد از کژی و انحراف فاصله بگیرد و در مسیر مستقیم قرار گیرد، به استقبال قرآن میرود و رسالت نبوی را با آغوش باز میپذیرد. انقلاب اسلامی نیز حقیقتی از همین دست است. هواداران، آن کسانی هستند که کژی را در هیچ کدام از شئوون فردی و اجتماعی بر نمیتابند. آنها اقتصاد سالم و عدالت محور، سیاستی حکیمانه، عزّتمدار و مصلحتسنج و فرهنگی تعالی بخش و ابتذال گریز را جویا هستند. به این ترتیب، انقلاب اسلامی حقیقتی ماندگار خواهد بود و مادام که هوادارانی با ویژگیهای مذکور داشته باشد، زمینهی بهرهگیری از آن فراهم خواهد بود والاّ این امکان وجود دارد که حتی در ایران اسلامی نیز روزی بیاید که انقلاب اسلامی در غربت باشد و برعکس؛ در جای دیگر با هوادارانی از جنس خودش که انحراف و کژی را بر نمیتابند در اوج عزت و شکوه باشد. پس اگر در مسیر تحولات و دستیابی به انواع پیشرفتها و گشودن عرصههای نوین، همواره خواهان مسیر صحیح و صراط مستقیم باشیم، از انقلاب اسلامی بهره خواهیم برد و در سایهی وجودش آرام خواهیم گرفت و جامعهی خود را به سوی سعادت ابدی رهنمون خواهیم شد.
زینب(س)، اسوهی صبر و مقاوت
زندگی انسان در دنیا، آمیخته با مشکلات عجیبی است که اگر در مقابل آن بایستد و شکیبایی و مقاومت به خرج دهد، به یقین پیروز خواهد شد و اگر ناشکیبایی کند و در برابر حوادث، زانو زند، هیچگاه به مقصد نخواهد رسید. منظور از«صبر» همان استقامت در برابر مشکلات و حوادث گوناگون است که نقطهی مقابل آن، همان «جزع» ، بی تابی، از دست دادن مقاومت و تسلیم شدن در برابر مشکلات است.
علمای علم اخلاق، صبر را به سه دسته تقسیم میکنند:
1- صبر بر اطاعت، یعنی شکیبایی در برابر مشکلاتی که در راه اطاعت از خداوند وجود دارد.
2- صبر بر معصیت، یعنی ایستادگی در برابر انگیزههای نیرومند و محرّک گناه.
3- صبر بر مصیبت، یعنی پایداری در برابر حوادث تلخ و ناگوار و عدم برخورد انفعالی و ترک جزع و فزع.
در میان پیامبران الهی که هر یک ویژگیهای خاصی از فضایل اخلاقی را (به صورت درخشانتر) دارا بودند، حضرت ایوب(ع) به عنوان پیامبر صبور، شناخته میشود. او الگوی «صبر» و مقاومت در برابر مشکلات بود، به همین دلیل در حالات او آمده است که حضرت ایوب(ع) به عنوان یک آزمون بزرگ، گرفتار مصائب عظیمی شد تا درجه شکرگزاری او آشکار گردد و به مقام قرب پروردگار، نزدیکتر شود. او که اموال، زراعت و گوسفندان فراوان و فرزندان برومند و لایق و متعدد داشت، در یک آزمون بزرگ، همه چیز، حتی فرزندان خویش را از دست داد و خود نیز به بیماری شدید مبتلا شد. آن حضرت چنان بیمار گشت که از شدت درد به خود میپیچید و بدینسان اسیر و در بند بستر بیماری و درد گردید، ولی هیچ یک از این امور، از شکر او نسبت به درگاه خداوند نکاست.
همچنین از صبر «حضرت یعقوب» که اسطورهای در صبر و شکیبایی است، سخن به میان آمده است. او به فراق فرزند دلبندش حضرت یوسف(ع) که سخت مورد علاقهاش بود گرفتار شد. سالیان دراز با چشمانی اشکبار صبر کرد تا سرانجام دیدهاش نابینا شد؛ اما هرگز سخنی بر خلاف رضای حق بر زبان نراند و پیوسته شاکر و صابر بود؛ به تعبیر خودش «صبر جمیل» داشت.
درباره «صبر جمیل» ، مفسران، تعبیرات مختلفی دارند، بعضی گفتهاند: صبر جمیل، صبری است که نه بی تابی در آن باشد و نه شکایت، نزد مردم. بعضی گفتهاند: صبر جمیل آن است که برای خدا باشد. پیامبر اکرم(ص) نیز در برابر این سؤال که صبر جمیل چیست؟ فرمودند: «صبری است که شکایتی در آن نباشد».
«جزع» نقطه مقابل «صبر» است و آن حالت بیقراری و ناشکیبایی در برابر حوادث و مشکلات، به گونهای که انسان در برابر حادثه زانو زند، مأیوس شود، بی تابی کند و یا از تلاش و کوشش برای رسیدن به مقصد چشم بپوشد. جزع یکی از بدترین و نکوهیدهترین صفات است که انسان را در دنیا و آخرت به بدبختی میکشاند و از رسیدن به مقامات والا باز میدارد و ارزش و مقام او را در جامعه کاسته، شربت زندگی را در کامش تلخ، و شهد حیات را شرنگ میسازد.
امیر مؤمنان علی(ع) در مذمت جزع میفرمایند:« از جزع و ناشکیبایی بپرهیز، زیرا امید انسان را قطع و کوشش و تلاش را ضعیف ساخته و غم و اندوه به بار میآورد»(1).
نمونه و اسوهی کامل صبر در واقعه کربلا که الگوی هر مبارز و هر حق طلبی میتواند باشد، حضرت زینب(س) است زیرا اگر حضور و نقش فعال و ارزندهی این بانوی بزرگوار نبود، کربلا برای همیشه در میان صفحات تاریخ، محبوس میماند و این پیام رسا به گوش جهانیان نمیرسید.
آری! این صبر و استقامت بی نظیر زینب(س) بود که در برابر طاغوت زمان خویش یعنی یزید ایستاد و با وجود شهادت برادران و خاندانش و اسارت فرزندان و زنان اهل بیت(ع)با هیبت وارد مجلس عبیدالله شد و به او سلام نکرد. عبیدالله خواست که دلِ شکسته و مالامال از رنج و اندوه او را به درد آورد گفت: خدا را ستایش میکنم که شما را رسوا نمود، آنگاه بانوی کربلا با صلابت و شجاعت و شهامت ادبی خویش، چنین فرمود: «سپاس خدای را که ما را به نبوت محمد(ص) مفتخر نمود و گرامی داشت و از هر پلیدی، پاک و منزه فرمود، ای پسر مرجانه بدان که مفتضح نمیشود مگر فاسق؛ و دروغ نمیگوید مگر فاجر؛ و آن ما نیستیم، غیر از ما هستند یعنی تویی ای پسر زیاد که مرتکب این همه جنایت فجیع شدی».
آنگاه ابن زیاد گفت: دیدی خدا با شما چه کرد؟
حضرت زینب کبری(س) فرمود: «ما جز خوبی ندیدیم. بر خاندان ما شهادت مقدّر شده است که به سوی جایگاه ابدی خود بروند تا خداوند میان ما و شما حکم نماید و داد ما را از شما بستاند».(2)
1) برگرفته از کتاب اخلاق در قرآن، ج2، آیت الله مکارم شیرازی
2) لهوف سیدبن طاووس، ص 90
سایر یادداشت ها
[ پـروفـایل | ایــمــیــل | خـــانـــه ]
لینک دوستان
فهرست موضوعی یادداشت ها
خبرنامه