بازدید امروز : 13
بازدید دیروز : 24
طبیعت برای انسان، الهامات فراوانی دارد. دقت در آن و تأمل در ویژگیهای گوناگونش موجب میشود که به هر چه معنادار بودن آن ایمان آوریم و سطحی و کوتهبینانه با تحولات آن برخورد نکنیم. بهار در طبیعت، پیام آور حرکت و تولید است. خمودی و خشکی زمستان، به سبزی و طراوت میگراید. گرمای خورشید، بیشتر به زمین میرسد و تا عمق گیاهان، نفوذ میکند و یخِ وجودِ آنها را آب میکند و انجماد و سختی را به انعطاف و نرمی تبدیل میکند. تا آن که بر روی درختان، شکوفه روید و کم کم شکوفه به میوه تغییر وضعیت دهد.
اگر جان ما در خمودی زمستانی است و از رویش و تولید باز ایستادهایم و درخت وجود ما بی بار و بر شده است، سزاوار نیست از فرا رسیدن بهار طبیعت، الهام نگیریم و به خود نیاییم. کافیست قدمی برداریم، خود را در معرض تابش پرتو گرمابخش خورشید حقیقی عالَمِ وجود، خداوند متعال، قرار دهیم و از معارف و دانش صحیح، توشهای برداریم، جان تازهای یابیم، یخِ وجود خود را باز کنیم و با تولدی جدید، سرسبز و با نشاط، در دشت پهناور زندگی، جنب و جوش نویی را آغاز کنیم. مادام که از حجاب، خارج نشویم و در جایی قرار نگیریم که نور به ما برسد، همچنان سرد و بی روح در گوشهای خواهیم افتاد که بهار وتغییرات آن برای گیاهی که در تاریک خانهی زیرزمین قرار دارد، نفعی نخواهد داشت. درمعنای «تربیت» گفته شده که آن تغییر تدریجی شیء است، تا آن که به کمال برسد و با نو به نو شدنِ احوالات آن، ظرفیت وجودیش تکمیل گردد. در اصطلاح اخلاقی نیز، تربیت به معنای «فراهم کردن شرایط مناسب برای شکوفا شدن استعدادهای مثبت و خوب در انسان است». بنابراین در تربیت، دو مؤلفه اصلی وجود دارد:
الف) وجود استعداد لازم
ب) شرایط مناسب برای شکوفا شدن آن
همه ما به مقتضای فطرت الهی، استعداد کسب فضایل انسانی و متجلی شدن به صفات خداوند را داریم. برخی از این قابلیتها در لایههای رویین شخصیت ما هستند و مانند دانهای که در عمق کمی از زمین قرار دارد میتواند با اندک شرایط مساعدی سر از خاک بیرون آورد و شکوفا شود و برخی دیگر در لایههای زیرین شخصیت ما هستند که شکوفایی آن به کار و زمان بیشتر نیاز دارد. یکی با اطلاع از نیازمندی دیگران بدون آن که آنها درخواستی داشته باشند به کمک آنها میشتابد، دیگری حتی اگر از نزدیک، رنج واستیصال دیگران را ببیند، باز هم به این راحتیها اقدام به کمک نمیکند.کسانی که به فکر تربیت خود هستند، دائماً به دنبال فراهم کردن شرایط مساعدی میگردند تا استعدادهای خوب آنها به فعلیت برسد مانند ورزشکاری که با تغذیه، تمرینهای منظم و شرکت در رقابتهای گوناگون و دست و پنجهنرم کردن با حریفان مختلف، روز به روز به توانمندیهای خود میافزاید. گاه در ما زمینههای منفی و ضعفهایی وجود دارد، در این موارد تربیت اخلاقی ایجاب میکند که اجازه ندهیم استعدادهای ما در این بخش، فعلیت یابد. به این معنا که با شناسایی آسیب پذیریهای خود، سعی کنیم در شرایطی قرار نگیریم که از آن نواحی، آسیب پذیر شویم.به عنوان مثال، کسی که میداند اگر به قدرت برسد، خود را گم میکند و ظرفیت آن را ندارد، نبایستی با پیشنهاد بهدستگیری مسؤولیتهای جدید، موافقت کند یا کسی که نسبت به جنس مخالف، آسیب پذیر است، نباید کار در محیطهای مختلط را انتخاب کند و عملاً خود را در شرایطی قرار دهد که سروکارش با جنس مخالف، زیاد باشد.
بخش دیگری از شؤون تربیت اخلاقی، حفظ و تقویت استعدادهایی است که در ما به فعلیت رسیده است. یعنی همین کارهای خوبی که انجام میدهیم را حفظ کنیم و نگذاریم که فراموش شوند. دقت کنیم که برای پایدار شدن رفتارهای نیکو در ما، زحمات زیادی کشیده شده و بایستی همچون گوهری از آنها محافظت نماییم. برخی ارزش این بخش از داشتههای خود را نمیدانند و تحت تأثیر فضای جدیدی که در آن قرار میگیرند بعضاً خصلتها و رفتارهای پسندیدهی اخلاقی خود را فراموش میکنند و یا کنار میگذارند. ما باید با چنگ و دندان از ویژگیهای مثبت خود که نتیجهی زحمات پدر و مادر، معلم و استاد، محیطهای خوبی که در آن بودهایم و بالاخره زحمات و تلاش خودمان است، مراقبت کنیم که شخصیت ما به همین امور، بسته است و با بیتوجهی نسبت به آن، عملاً هویت خود را از دست خواهیم داد. در همین ارتباط، تقویت خصلتهای پسندیده نیز مدّ نظر است. فرضاً اگر دایرهی احسان ما فقط محدود به پدر و مادر میشد، آن را گسترش دهیم. خویشاوندان، دوستان، همکاران و همسایگان را نیز در بر بگیرد.نقطهی مقابل حفظ و تقویت رفتارهای خوب، ترک و تضعیف رفتارهای غلط و ناپسند است. کسی که در مسیر تربیت اخلاقی قرار دارد، باید جسارت و شجاعت ترک رفتارهای بد خود را داشته باشد و حتی اگر محیط با او همراهی نکند، با ارادهای قوی آنها را کنار بگذارد و به طعنه و کنایهی دیگران هم، توجهی نداشته باشد و اگر کنار گذاشتن یکبارهی رفتارهای زشت، برای او ممکن نشد، حداقل عرصه را برای آنها تنگ کند و روز به روز دایرهی آن را محدودتر سازد. ویژگیهای زشت خود را محبوس کند و با به بند کشیدن آنها اجازه رشد و میدانداری به آنها ندهد.
بلی! فرصت را مغتنم شماریم و خود را با بهار طبیعت، همراه کنیم. با تغییری در موقعیت خود، جان خویش را در معرض پرتو نجاتبخش وحی، قرار دهیم و حیات و حرکت را در نفس خود بیافرینیم تا شکوفه وجود ما به بار نشیند و به انسانی مولّد، تبدیل شویم.
سایر یادداشت ها
[ پـروفـایل | ایــمــیــل | خـــانـــه ]
لینک دوستان
فهرست موضوعی یادداشت ها
خبرنامه