بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 3
در جستجوی حقیقت(1)
ادواردو آنیلی در 6 ژوئن 1954درنیویورک به دنیا آمد .پدرش سناتور«جیووانی آنیلی» ثروتمندترین مرد ایتالیا و مالک کارخانجات اتومبیل سازی فیات، فراری، لامبورگینی، لانچیا، آلفارمو، ایوکو، به همراه چندین کارخانه تولید قطعات صنعتی، چند بانک خصوصی، شرکتهای طراحی مد و لباس، روزنامه های پرتیراژ«لاستامپا» و«کوریره دلاسرا»، باشگاه اتومبیل رانی فراری و باشگاه فوتبال یوونتوس می باشد.علاوه براین ها چندین شرکت ساختمان سازی، راه سازی، تولید لوازم پزشکی و هلیکوپتر سازی هم وجود دارد که خانواده آنیلی جزء سهامداران اصلی آنها می باشند.
میزان ثروت و نفوذ خانواده آنیلی به حدی است که رسانه های ایتالیا از آنها به عنوان خاندان پادشاهی ایتالیا نام می برند. کارشناسان اقتصادی درآمد سالانه خانواده آنیلی را بالغ بر60 میلیارد دلار تخمین می زنند که 3 برابر درآمد نفتی جمهوری اسلامی ایران است. او از همان دوران جوانی علاقه ای به اداره ثروت عظیم خانوادگی به روش پدرش نداشت و فقط چند سال مسئولیت اداره باشگاه فوتبال یوونتوس را به عهده داشت که پس از مدتی وی را از کار برکنار کردند و عمویش جای وی را گرفت. 15 نوامبر سال 2000 (24 آبان 1479) جسد بی جان وی در زیر پل "ژنرال فرانکو رومانو" پیدا شد، ظاهر قضیه نشان می داد که وی از روی پل به پائین پرت شده است.
ادواردو تحصیلات مقدماتی را در ایتالیا طی کرد و بعد به کالج آتلانتیک در انگلستان رفت و پس از آن در رشته ادیان و فلسفه شرق از دانشگاه پرینستون ایالات متحده با اخذ درجه دکتری فارغ التحصیل شد.ادواردو در 20 سالگی وقتی در نیویورک دانشجو بود، یک روز در کتابخانهای در همان شهر، تصادفاً چشمش به قرآن میافتد و شروع به مطإلعه آن میکند. خودش در صحبتهایی که با دوستانش داشت، گفته بود در نیویورک که بودم یک روز در کتابخانه قدم میزدم و کتابها را نگاه میکردم که چشمم افتاد به قرآن. کنجکاو شدم که ببینم در قرآن چه چیزی آمده است. آن را برداشتم و شروع کردم به ورق زدن و آیاتش را به انگلیسی خواندم، احساس کردم که این کلمات، کلماتی نورانیاند و نمیتواند گفته بشر باشند. خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم و آنرا امانت گرفتم وبیشتر مطالعه کردم و احساس کردم که آن را میفهمم و قبول دارم. بعد از این قضیه به یک مرکز اسلامی در نیویورک مراجعه میکند و درخواستش مبنی بر این که میخواهد مسلمان شود را مطرح میکند. آنها هم نام هشام عزیز را برای وی انتخاب میکنند.
و زمانی که آقای فخردالدین حجازی در سال 1359 به ایتالیا سفر میکند و با ادواردو آشنا میشود، از او میخواهد که یک بار دیگر تشرف خوبش را به تشیع اعلام نماید. سپس آقای فخرالدبن حجازی نام مهدی را برای او انتخاب میکند. او در مکاتبات خود از نام هشام عزیز که سالها از آن استفاده کرده بود، استفاده میکرد و در مکالمات خود با دوستان ایرانیش از نام مهدی استفاده و بهره میگرفت. ** ((منتظر قسمت دوم باشید))**
سایر یادداشت ها
[ پـروفـایل | ایــمــیــل | خـــانـــه ]
لینک دوستان
فهرست موضوعی یادداشت ها
خبرنامه