بازدید امروز : 27
بازدید دیروز : 11
نامهای به همسرم
نویسندهی کتاب «چهل نامهی کوتاه به همسرم» در چهاردهمین نامهی خود مینویسد:
« عزیز من! باور کن که هیچ چیز به قدر صدای خندهی آرام و شادمانهی تو، به قدرت کار کردن و سرسختانه و عادلانه کار کردن من نمیافزاید، هیچ چیز هم، چون افسردگی و در خود فرورفتگی تو، مرا تحلیل نمیبرد، ضعیف نمیکند و از پا نمیاندازد.
البته من بسیار خجلت زده خواهم شد اگر تصور کنی که این «منِ» من است که میخواهد به قیمت نشاط کاذب تو، بر قدرت کار خود بیفزاید و مرد سالارانه ـ همچون بسیاری از مردان بیمار خودپرست ـ حتی شادی تو را به خاطر خویش بخواهد. نه ... هرگز چنین تصوّری نخواهی داشت. راهی که تا اینجا در کنار هم آمدهایم، خیلی چیزها را یقیناً بر من و تو معلوم کرده است. پس باز میگویم: آن بزرگترین و پردوامترین خواهش من از توست: مگذار غم، سراسر سرزمین روحت را به تصرف خویش درآورد و جای کوچکی برای من باقی مگذارد. من به شادی محتاجم و به شادی تو بی شک بیش از شادمانی خودم. به خدایم قسم که میدانم چه دلایل استواری برای افسرده بودن وجود دارد؛ اما این را نیز به خدایم قسم میدانم که زندگی، در روزگار ما، در افتادنی است خیرهسرانه و لجوجانه با دلایل استواری که غم در رکاب خود دارد.غصه، منطق خود را دارد نه؟ علیه منطق غصه حتی اگر منطقیترین منطقهاست، آستینهایت را بالا بزن!
غم، محصول نوع روابطی است که در جامعهی شهری ما و در جهان ما وجود دارد، نه؟ علیه محصول، علیه طبیعت و علیه هر چیز که غم را سلطهگرانه و مستبدانه به پیش میراند، برپا باش!
عزیز من! قایق کوچک دل، به دست دریای پهناور اندوه مسپار! لااقل بادبانی برافراز، پارویی بزن و بر خلاف جهت باد، تقلایی کن!سختترین طوفان، مهمان دریاست نه صاحب خانهی آن. طوفان را بگذران و بدان که تنسپاری تو به افسردگی، به زیان بچههای ماست و به زیان همهی بچههای دنیا.آخر آنها شادی صادقانه را باید ببینند تا بشناسند ...»
نویسنده این نامه که سعی کرده تنگی و سختی حاصل از فضای غمآلود همسر خویش و تأثیر منفی آن در محیط خانواده را در قالبی ادبی، صادقانه ترسیم نماید، به واقع فهم صحیحی از لوازم زندگییی آرام بخش، پرنشاط و بالنده داشته است. او به خوبی درک کرده است که در زندگی، حتی اگر تمام خواستههای مادی در حد أعلی تأمین شده باشد، باز حس و حال درونی زن و مرد است که حرف اول را میزند، زندگی را شیرین،رضایت بخش و هموار میکند. غم و غصه، نه برای مرد زیبنده است و نه برای زن. با آن، هم خود را از پای در میآورند و هم توان و نشاط را از دیگری میگیرند. لبخند شیرین که حکایتی است از رضایت و محبّت، برازندهی لبهای هر دو و زیباترین نقش بر صورت آنهاست.
«غم»، زاییدهی نگاه، تحلیل و برداشت ماست و از همین رو، ما خود، آن را میآوریم و ما خود، آن را میبریم. هرگاه امور به کام ما باشد و مطابق میل و خواستههای ما حوادث رقم بخورد، خوشحال و مسرور، و اگر عکس آن باشد، غم زده و غصهدار خواهیم شد. یعنی خود را محور همهی امور قرار دادهایم و خوبی و بدی هر چیز را، با منافع خود میسنجیم. حال اینکه حقیقت چیزی غیر از این است. حوادث جهان و اتفاقات عالم، همه، اعم از آنچه در داخل زندگی ما میگذرد یا خارج از آن، جملگی تابع نظم و قاعدهای است که خداوند حکیم بر جهان حکمفرما ساخته است. در واقع، جهان به ضایت و میل خداوند میگردد و خداوند نیز جز خیر و خوبی برای ما نمیخواهد. قاعدهی حاکم بر عالم، همان نظام قضا و قدر الهی است که هیچ چیز از آن خارج نیست. ما باید دقت کنیم، وقتی که میگوییم به قضا و قدر الهی رضایت داریم معنایش این است که خدا را محور امور قرار میدهیم و حوادث را با مصالح و منافع خود نمیسنجیم. ما اگر به این اعتقاد پایبند باشیم، نه تنها هیچگاه در لاک غم فرو نمیرویم، بلکه همیشه شاد و خرسند به رضای الهی خواهیم بود. چقدر زیبا امام صادق(ع) فرمودهاند:«إنْ کانَ کلُّ شَیءٍ بقضاءٍ و قَدَر، فَالحزنَ لماذا؟! ـ اگر هر چیز تابع قضا و قدری است، پس غم و اندوه برای چه؟!
از جمله مسلّماتی که همواره میبایست مدنظر داشته باشیم، این است که دنیا، دائماً در حال تغییر است و هیچ چیز آن پایدار نیست. گاه آفتابی و گاه طوفان سهمناک و گاه نسیم ملایم، گاه سرد سرد و گاه گرم گرم، و ... این طبیعت دنیاست که زندگی مادی ما را نیز متأثر از خود کرده است و به قول امام علی(ع): اَلدَهرُ یَومانِ: یَومٌ لَک و یَومٌ عَلَیک، فَاِن کان لَک فَلا تَبطَر و اِنْ کانَ عَلیک فَلا تَضجَر ـ روزگار، دو روز است (از دو حال خارج نیست): روزی با تو و روزی بر تو، اگر با تو و به نفع تو بود، غرّه نشو (و از فرط نعمت، بدمستی نکن) و اگر بر علیه تو بود، بیتابی نکن (و به رضای الهی در هر حال راضی باش).
این که در روایات گفته شده است ذکر شریف«لا حول و لا قوة الا بالله» غم را از قلب میزداید، علتش این است که اعتقاد به این ذکر شریف، در حقیقت موجب میشود تا تمامی رخدادها را با ریشهی الهی ببینیم و مطمئن باشیم هیچ چیز برخلاف مصلحت صحیحی که خداوند برای ما رقم زده است، روی نمیدهد. البته باید توجه داشته باشیم که این به معنای توجیه خطاهایی که با اختیار و میل خود، انجام میدهیم نیست.
سایر یادداشت ها
[ پـروفـایل | ایــمــیــل | خـــانـــه ]
لینک دوستان
فهرست موضوعی یادداشت ها
خبرنامه