بازدید امروز : 24
بازدید دیروز : 11
توکل بر خدا
یکی از رویه های معمول در جوامع بشری این است که در جایی که انسان به علت ناتوانی، امکان انجام کاری را ندارد وکیلی از جانب خود بر می گزیند که او توان انجام کار مورد نظر را داشته باشد و با اعتماد به او انجام کار را به وی واگذار می کند. در بسیاری از مواقع، به علت عدم آشنایی با مقررات، قوانین و قواعد حقوقی برای دفاع از خود، وکیلی می گیریم تا او به نیابت از ما در محاکم از حق ما دفاع کند و آن را بستاند و یا ممکن است به علت ضعف جسمی و یا مشغله فراوان، توان پیگیری امور اداری خود را داشته باشیم، اینجا نیز از طریق گرفتن وکیل می توانیم این مشکل را حل کنیم. مسلماً در این مواقع، وکیل مورد نظر، آن عجزی که موجب می شد تا خود نتوانیم به انجام کار، مبادرت ورزیم را ندارد و از آن جهت فردی توانمند است. از آنجایی که وکیل خوب، گره بسیاری از مشکلات را می گشاید و کارش می تواندموجب جلب منافع و یا دفع خسارت های فراوان برای فرد باشد باید مبالغ قابل توجهی به عنوان حق الوکاله پرداخت؛ همین موجب شده که در بازار وکالت، آدم های قلابی نیز خود را به عنوان وکیل مجرب وکارآزموده جا بزنند. البته گرفتن وکیل برای انجام کاری لزوماً به معنای موفقیت در انجام کار نیست، برخی مواقع ممکن است آن کار با موانع قانونی و یا طبیعی روبرو باشد و در عمل، آنچه ما انتظار داشتیم تحقق نیابد، اگرچه وکیل هم کار خود را به خوبی انجام داده باشد. نکته حائز توجه دیگر این است که وکیل به خودی خود، صرفنظر از خواست ما نمی تواند دارای وکالت در امور ما باشد، این ما هستیم که به او اعتبار می دهیم و هر وقت که بخواهیم می توانیم او را از ایفای این نقش ساقط کنیم . . .
آن چه ذکر شد مربوط به تبیین امر وکالت در جوامع انسانی بود اما آیا اگر خداوند متعال را با نام « وکیل» یاد می کنیم و در کارهای خود به او « توکل » می کنیم به همین ترتیبی است که عرض شد؟ هر جا دیگر از خودمان کاری ساخته نبود، بر خدا توکل می کنیم؟! آیا خدا هم مانند هر وکیل دیگر ممکن است با موانعی برخورد کند که از او هم دیگر کاری ساخته نباشد؟! آیا کسان دیگری غیر از خدا هم می توانند وکالت ما را بر عهده بگیرند و یا به تعبیر دیگر آیا این طور است که ما از بین چند وکیل، خدا را برگزیده ایم؟ آیا خواست ما در وکیل بودن خدا دخالت دارد؟ . . .
پاسخ تمام این سئوال ها، با دقت در صفات و ویژگی های خداوند، منفی است. دلیلش هم واضح است، چون هیچ ضعف و عجزی در مورد خداوند، متصور نیست و او قدرت مطلق و نامحدود است و همه چیز در برابر او عاجز و ضعیف است. بنابر این ما بخواهیم و یا نخواهیم، خداوند وکیل حقیقی است و ما نیزمتوکل. برخی این حقیقت را چون انبیا و مؤمنین در عالم، درک کرده اند و برخی از آن غافل هستند. برخی به این مهم رسیده اند که در هیچ چیز استقلال ندارند و سراسر، ضعف هستند و بنابر این در همه چیز و همه وقت بر خدا توکل می کنند و برخی دیگر، این مهم را به صورت ناقص دارند، هر وقت احساس ضعف می کنند یاد توکل به خدا می افتند و وقتی خود را در موضع قدرت دیدند گمان می کنند به هیچ کس حتی خدا هم دیگر نیازی ندارند! قرآن، حقیقت این امر مهم در عالم را چنین بیان می کند: ذلِکُمُ الله رَبُّکُم لا اِلهَ اِلاّ هُوَ خالِقُ کُلِّ شَیءٍ فَاعبُدوهُ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیءٍ وَکیلٌ ـ
(آری)، این است خداوند، پروردگار شما، هیچ معبودی جز او نیست؛ آفریدگار همه چیز است؛ او را بپرستید و او به هر چیز وکیل است. به عبارت دیگر وقتی خداوند، تمامی کمالات را بدون هرگونه کاستی داراست و همه چیز، مخلوق اوست و به او وابسته و نیازمند است، پس به طور طبیعی رافع هرگونه نیاز و ضعفی در جهان هستی، خداوند است و وکیل حقیقی، اوست. حال اگر کسی به این حقیقت، ایمان کامل داشته باشد باید مطمئن باشد که خداوند او را از هر چیز دیگری بی نیاز می سازد و در برابر اراده الهی، هیچ مانعی وجود ندارد. وَ مَن یَتَوَکَّل عَلَی اللهِ فَهُوَ حَسبُه اِنَّ اللهَ بالِغُ اَمرِهِ ـ و هر کس بر خدا توکل کند، کفایت امرش را می کند؛ خداوند، کار خود را( بدون آن که مانعی پیش روی او باشد) به انجام می رساند.امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند: فِی التَوَکُّلِ حَقیقه الایمان ِـ حقیقت ایمان، توکل (به خداوند در تمامی امور) است.
البته بایستی به این مسأله توجه داشت که ضرورت توکل بر خداوند به معنای نادیده گرفتن وظایف و مسئولیت های انسان نیست، بلکه لازم است ما به وظیفه خود عمل نماییم.
گـفت پـیغامبـر به آواز بلنــد بـا توکـل زانـوی اشتـر ببنـد
مطمئن باشیم خداوند نیز به وکالت از ما بهترین شرایط و نتایج را برای ما رقم می زند، شرایطی که تأمین کننده مصالح ماست، مصالحی که ممکن است بعضاً ما از درک آن عاجز باشیم. در همین ارتباط به عنوان مثال، خداوند به پیامبر خود امر می کند که در کارها مشورت نماید و پس از آن وقتی به تصمیم برای انجام کار رسید آن گاه با توکل به خداوند نسبت به انجام امر مورد نظر، اقدام کند. یعنی توکل، ما را از مشورت بی نیاز نمی کند. حتی در جایی که پیامبر(ص) است، با تمام احاطه علمی که دارد، مشورت برای او به عنوان یک وظیفه تلقی و مقدم بر توکل، شمرده می شود. وَ شاوِر هُم فِی الاَمرِ فَاِذا عَزَمتَ فَتوَکَّلْ عَلَی اللهِ ـ در کارها با آن ها مشورت کن و(پس از آن) هنگامی که به تصمیم برای انجام کاری رسیدی با توکل بر خدا آن را انجام ده.پیامبر اعظم(ص) از جبرئیل در مورد حقیقت توکل بر خداوند سئوال می کند؛ او در پاسخ می گوید توکل، عبارت است از: علم به این که ضرر و منفعت، دست مخلوق نیست؛ او نه توان اعطای نعمتی را دارد و نه توان منع از آن را و این که به مخلوق، امید نداشتن. اگر بنده چنین باشد جز برای خدا عمل نمی کند و به غیر او نه امید دارد و نه از آن می ترسد و نه در آن طمعی دارد.این حالت است که به آن توکل می گویند.
امید است همواره در هر شرایطی بر خداوند، توکل داشته باشیم که اِنَّ اللهَ یُحِبُّ المُتوَکِّلین ـ خداوند، متوکلین رادوست دارد.
سایر یادداشت ها
[ پـروفـایل | ایــمــیــل | خـــانـــه ]
لینک دوستان
فهرست موضوعی یادداشت ها
خبرنامه