بازدید امروز : 17
بازدید دیروز : 64
قهر،خوشحالی شیطان
مادام که دو نفر مسلمان با یکدیگر قهر هستند، شیطان خوشحال است. دوری و اختلاف، نقش مهمی در محقق شدن طرح و برنامههای شیطان در گمراه کردن انسانها دارد و بستر لازم را برای آلوده شدن به انواع گناهان فراهم میکند. همین شیطان، بنا بر قول امام صادق(ع) وقتی دو نفر مسلمان با هم آشتی میکنند، زانوهایش به لرزه میافتد و بندهایش از هم باز میشود و فریاد میزند که بیچاره شدم و به هلاکت رسیدم(1).
اختلاف بین دو نفر گاهی در حد اختلاف در ایدهها، سلایق، پسندها و مانند این است. چنین اختلافی، طبیعی و از لوازم زندگی در دنیا است. ما همچنان که در شکل و شمایل ظاهری با هم متفاوت هستیم، در خلق و خوی و خصوصیات اخلاقی نیز با هم فرق داریم. اما اختلاف در برخی مواقع، به سر حد افراط میرسد و موجب دشمنی، نفرت و کینهتوزی میشود. به تصریح قرآنکریم در سورهی مائده، آیه 91، چنین وضعی در روابط اجتماعی مسلمین، مورد خواست شیطان است. او با مقدمهچینیهای فراوان، کار را به جایی میرساند که محبت، جای خودش را به نفرت، و دوستی به دشمنی بدهد. سوءظن، غیبت، تهمت، سخن چینی، تمسخر و این قبیل رفتارها، حس دشمنی را بر میانگیزد. دشمنیها و کینه توزیها نیز میتواند آنقدر بالا بگیرد که موجب خروج از دایرهی دینداری و مسلمانی شود. به قول امام باقر(ع)، وقتی شیطان، انسان را تا به این حد از تنزل میرساند، دستش را پشت سرش میگذارد و با خیال آسوده دراز میکشد و میگوید: پیروز شدم!(2) غرض اینکه، مسلّم بدانیم هرجا دشمنی و نفرت وجود دارد، در آنجا شیطان با تمام ایادی و حیلههایش، فعالانه نقشآفرینی میکنند و هرکس بکوشد تا دشمنیها را به دوستی تبدیل کند، در واقع به جنگ با شیطان رفته است، جنگی که پیروزی در آن، مستلزم همت عالی، صبر و ظرفیت زیاد است.
ادامه مطلب...
شکی نیست که هر موفقیتی، متکی به "امید" است و هر انسانی در حرکت به سوی اهدافش، با قوّتی که امید در قلب او ایجاد کرده، قدم بر میدارد. تلازم بین "موفقیت" و "امید" آن چنان عمیق است که هیچگاه این دو را از هم جدا ندیدهایم. انسانهای موفق، همه امیدوار و انسانهای امیدوار همه موفق بودهاند. این قاعدهی حتمی نظام آفرینش است و اگر گفته شود مواردی برخلاف این بوده، مسلّم بدانیم که در آنجا موفقیت و امید و یا یکی از آن دو، حقیقی نبودهاند. والاّ موفقیت حقیقی، به پشتوانهی امید تحصیل میشود و امید حقیقی، منجر به موفقیت قطعی خواهد شد. امیدواری، خیال پردازی نیست، بلکه واقعبینی و شناسایی صحیح از قواعد حاکم به نظام آفرینش است. انسان امیدوار مطمئن است، اولاً دنیا با تمام گستردگی و تغییرات آن، در یَد قدرت خداوند است؛ ثانیاً برای وقوع هر حادثه و یا تغییری، لازم است علل و عوامل آن فراهم شود؛ ثالثاً بسیاری از این علل برای ما شناخته شده نیستند و تنها آنهایی برای ما معلوم است که یا به تجربه قطعی یافته باشیم و یا این که خداوند که خود خالق نظام آفرینش است، به ما شناسانده باشد.
ادامه مطلب...
اتّحاد ملی، رمز بقاء و عزت
وحدت و همگرایی، از جمله ویژگیهای طبیعی گروه و جامعه، محسوب میشود. در داخل هر گروه و یا جامعهای با وجود تفاوتها و تمایزاتی که مابین افراد آن وجود دارد، مجموعهای از مشترکات نیز وجود دارد که موجب نزدیکی آنها به هم و یکی شدن آنها میشود. در عین این که هر کس، حد و مرزی متفاوت از حد و مرز دیگری دارد، همه در یک مرز با یکدیگر شریک هستند و در عین این که هر کس از حدود خود دفاع میکند و جلوی تعدّی دیگران را به آن میگیرد، همه خود را در حفاظت از «مرز مشترک» مسؤول میبینند. عمده آسیبهایی که به مشترکات هر جامعهای وارد میشود، ناشی از توجه افراطی به حدود شخصی و مقدّم داشتن منافع اختصاصی بر منافع عمومی است. آنهایی که حفظ و تأمین منافع شخصی را وجه همت خود قرار دادهاند، از این نکته غافلند که با بیتوجهی به مرزهای مشترک و منافع جمع، حدود و منافع خصوصی آنها در معرض تهدید قرار خواهد گرفت. این افراد که به تأمین سود خود میاندیشند، باید بدانند که فقط در چهارچوب مصالح و منافع مشترک اعضای جامعه یا گروهی که در آن قرار دارند، میتوانند به هدف خود برسند. ادامه مطلب...
یک قبیله پرواز
یک فرشته بفرستید ، ماه رفته روی مین ، این چه اوضاعی است،این همه رعد ، پس کجاست یاسین....
خرچنگ ها حمله کرده اند ، دیگر ابابیلی نمانده ، کبوتر ها همه پرکشیدند،اینجا نفس ها جیره بندی شده است .یک نفر بیاید ، خورشید زخم خورده است ،زیر بغل هایش را بگیرید ، نای دیدن ندارد .یک نفرکجاست تا زخم های پیشانی زمین را ببندد....
آه! چه محشری است ، مهتاب در غربت آفتاب ، ستاره می بارد ، چرا کسی اشک ها را جمع نمی کند .
آسمان چه پاره پاره افتاده است ، انگار دیگر امیدی به آن نیست . رد پای پرستوها هنوز بر صورتش باقیست.....
اینجا یک نفر با صدای فِش فِش بیسیم عشق را می خواند تا تمام رمزرا برایش بگوید ؛ رمز لاله شدن دلها ، رمز تاول زدن لب ها ، رمز حمله ، رمز پرواز .... اما جواب آمد تمام عشق ها را سر بریدند، این پاسخ آخر بود . انگار تمام لحظه ها به اسارت چکمه ها درآمده است . دیگر کسی با صفیر خمپاره ها سر خم نمی کند ، پرواز می کند ...
دیگر کسی با گلوله ها غریبه نیست ، جایشان درون سینه هاست ، این را همه فهمیده اند.
عادتی شده است داغی و سوختن و دم نزدن .....
ابرها سرفه می کنند ، بوی سیب کال چنگ بر گلوی ابرها می کشد فرصتی برای ماسک نیست ....
کاش کسی دست هایش را به چشم ها می گرفت تا دراین میان صدای شکستن نگاه ها نمی رسید ....
باز هم فِش فِش بیسیم دیگر دلی نمانده ،هر کسی پاره تر ، پرنده تر ، آخرین امید با آخرین فرشته پر کشیده است .
را ه باز شد ، اما یادتان باشد وقت راه رفتن، زیر پایتان پر از شقایق است .
را ه باز شد ، اما به قیمت غربت سپیده و غروب ، به قیمت اسیری کبوترا ....
و بعد بوی شرم بود که بر تن تمامی ماندگان نشست ، لب ها هوای بوسه کرده بودند ، بوسه ای به رسم شفاعت.
حال فرصت گریستن است ، فرصت نوشتن و گفتن از قبیله ای که با تمام عاشقی پرکشید ، قبیله ای به رنگ باران .
حیف، ازآن قبیله یک نفر به رسم یادگار نمانده است ....
سایر یادداشت ها
[ پـروفـایل | ایــمــیــل | خـــانـــه ]
لینک دوستان
فهرست موضوعی یادداشت ها
خبرنامه